چشم ها بار دگر بی تابی باران گرفت
نوحه ای باید سرود و یادی از یاران گرفت
سینه ها بی تاب شد در ماتم پیر خمین
چشمه ی سوز مصیبت ، عاشقان را جان گرفت
در غم پیر جماران ، آسمان چشم ها
ابر ماتم ، بهر آن فرزانه ی دوران گرفت
تا که روح الله از دنیای فانی پر گشود
سینه ها را از غم او ناله ای سوزان گرفت
پیرمرد عشق از بین نظرها پر کشید
دیده بر هم بست ، گویا تا ابد سامان گرفت
بهر استقبال او حتماً شهیدان رهش
آمدند و او ره منزلگه جانان گرفت
ای جماران! خاطرات عشق دل های همه
چشم بگشا ، باز دل ها را غم دوران گرفت
شاعر : محمد مال گرد